دوستانه

متن مرتبط با «افسوس بهرام» در سایت دوستانه نوشته شده است

افسوس

  • به مهتاب گفتم ای مهتاب سر راهت به کوی او سلام من رسان و گو تو را من دوست می دارم ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم ولی افسوس و صد افسوس ز ابر تیره برقی جست که قاصد را میان ره بسوزانید کنون وامانده از هر جا دگر با خود کنم نجوا یکی را دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نمیداند  ,افسوس,افسوس و صد افسوس,افسوس رامش,افسوس پرینسس کوش آداسی,افسوس بهرام,افسوس ترکیه,افسوس سالار عقیلی,افسوس امین بانی,افسوس کیوان ساکت ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها