امشب چه نازدانه گلی در چمن رسیدگویی بساط عیش مداوم به من رسیدنور ستارهای در شب تولدتانگار که فرشتهای از ازل رسیدفرشتهی من تولدت مبارک. + نوشته شده در شنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 0:1 توسط من | بخوانید, ...ادامه مطلب
, ...ادامه مطلب
نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشبها… سایهای دیدم شبیهت نیست، اما حیفای کاش میدیدم به چشمانم خطا امشبهر شب صدای پای تو میآمد از هر چیزحتی ز برگی هم نمیآید صدا امشبامشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماهبشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشبگشتم تمام کوچهها را یک نفس هم نیستشاید که بخشیدند دنیا را به ما امشبطاقت نمیآرم تو که میدانی از دیشبباید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشبای ماجرای شعر و شبهای جنون منآخر چگونه سرکنم بی ماجرا امشب + نوشته شده در جمعه بیست و یکم مهر ۱۴۰۲ ساعت 5:56 توسط من | بخوانید, ...ادامه مطلب
برای صبح شدننه به خورشید نیاز استنه خنده های بادچشم هایت را که باز کنیموهایت که پریشان بشودزندگی عاشقانه طلوع خواهد کرد, ...ادامه مطلب
خداااااادلم تنگه کاااش هیچوقت دقیقه اول تولدمو صدبار بهم تبریک نمیگفت که الان بخاد اولین دقیقه تولدمو با گریه شروع کنم از تنهاییخدااااااااکاش هیچوقت بهم نمیگفت نرو بیرون سرده هوا که الان بخاد با هر سرما و گرمایی جیگرم آتیش بگیرهخدااااااکاش هیچوقت نمیگفت تو همه دنیای منی آخه من چه میدونستم تندتند دنیاش عوض میشه به حرفاش دل بستم.خدااااااکاش هیچوقت نمیگفت دوس ندارم اشکتو ببینم تا زمانی که اشکمو در می, ...ادامه مطلب
بهت پیله کردم نمی مونی پیشم نه میمیرم اینجا نه پروانه میشم از عشق زیادی تورو خسته کردم تو دورم زدی خواستی دورت نگردم بازم شوری اشک و لبهای سردم من این بازی و صد دفعه دوره کردم نه راهی نداره گمو, ...ادامه مطلب
,یکی از این همه پولک ستاره,یکی از این دو نفر,این سوال یکی از امتحانات ias ...ادامه مطلب
این روزها همه علاقه زیادی به این دارن که حرفشونو ثابت کنن همه میگن دیدی گفتم این دختره آخرش ولت میکنه دیدی گفتم این دختره زن توعه داهاتی بشونیست دیدی گفتم این دختره پولداره چه ربطیش به توعه دربه در این فقط میخوادازسر کنجکاوی چند روزی روبا یه بدبخت باشه ببینه بدبختا چه شکلین.دیدی گفتم این دختره بساز نیست زن زندگی نیست. اما هیچکس نفهمید اون دختره عشق من بودهمه وجود من بود هیچکس نفهمیدچقدر دوسش داشتم درسته بعد رفتنش قلبم تیکه تیکه شد ولی مگه من آرزوم بجز خوشبخت کردنش بود بجز دیدن خندهاش بود به همین خیسی چشمم قسم ازته قلب واسه خوشبختیش دعا میکنم وخوشحالم خب منم میدونستم یه روزی تنهام میذاره از همون روز اول هم بهش گفتم اون روز قبول نکرد میگفت من بدون تو میمیرم تو نفسمی توعشق منی اما حالا بدون من کنار یکی دیگه روز به روزم شاداب تری خانمی چشم حسودتون کور باشه.,این روزها,این روزها که میگذرد جور دیگرم,این روزها هم میگذرد ...ادامه مطلب
قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشهی عشق قهرمانان را بیدار کند. قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید، همچنان خواهم راند. نه به آبیها دل خواهم بست نه به دریا – پریانی که سر از آب بدر میآرند و در آن تابش تنهایی ماهیگیران میفشانند فسون از سر گیسوهاشان. همچنان خواهم راند. همچنان خواهم خواند: «دور باید شد، دور. مرد آن شهر اساطیر نداشت. زن آن شهر به سرشاری یک خوشهی انگور نبود. هیچ آیینهی تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد. چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود. دور باید شد، دور. شب سرودش را خواند، نوبت پنجرههاست.» همچنان خواهم خواند. همچنان خواهم راند. پشت دریاها شهری است که در آن پنجرهها رو به تجلی باز است. بامها جای کبوترهایی است، که به فوارهی هوش بشری مینگرند. دست هر کودک ده سالهی شهر، شاخهی معرفتی است. مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند که به یک شعله، به یک خواب لطیف. خاک موسیقی احساس تو را میشنود و صدای پر مرغان اساطیر میآید در باد. پشت دریاها شهری است که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحرخیزان است. شا, ...ادامه مطلب
امروز مادرم مریضه سرماخورده راستش هیچوقت قدر نمیدونی ولی وقتی یه لحظه به نبودش فکر میکنی تازه میفهمی چه شخصیت مهمیه توزندگیت و چقدر نبودنش آزارت میده. بسلامتی همه مادرا. ,مادر,مادر قلب اتمی,مادرم ...ادامه مطلب
تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان انتظار همه را نیز به آخر برسان همه پروردهی مهرند و من آزردهی قهر خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد به جگرسوختگان داغ برابر برسان مَردم از ماتم من شاد و من از غم خشنود شادمانم کن و اندوه مکرر برسان مرگ یا خواب؟! چقدر این دو برادر دورند مژدهی وصل برادر به برادر برسان , ...ادامه مطلب
و تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی. ای کاش می توانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم و از گوشه های افق برایت آواز بخوانم. کاش می توانستم همیشه از تو بنویسم. می ترسم روزی نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی بمانند و حرفهای ناگفته ام هرگز به دنیا نیایند. می ترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه ی سرود قلبم را نشنود. می ترسم نتوانم بنویسم وآخرین نامه ام در سکوتی محض بمیرد وتازه ترین شعرم به تو هدیه نشود. دوباره شب،دوباره طپش این دل بی قرارم. دوباره سایه ی حرف های تو که روی دیوار روبرو می افتد. دلم می خواهد همه ی دیوارها پنجره شوند و من ت, ...ادامه مطلب